سه‌شنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۸

ارزون علم نفروش!

یکشنبه یه حکایت جالب شنیدم. توی گروه فیزیک یکی از دانشگاه‌های کره‌ی زمین که درس فیزیک پایه ۴ واحدیه و دو جلسه در هفته ارائه میشده، در چند نوبت استادهائی بودن که یه جلسه‌ی اضافه میرفتن و به درسشون اضافه میکردن - اینطوری فکر میکردن برای کیفیت دانشجوهاشون و گروهشون بهتره. پرداختی اضافه هم نداشتن و به اندازه‌ی یک جلسه هم قرار نبوده از موظفشون کم بشه (فقط به اندزه‌ی حل تمرین درس که قانونیه). به این ترتیب نه از نظر مالی نه از نظر مکان درس فراتر از قانون وعرف از دانشگاه نمیخواستن. بعد تو دانشگاه از گروه‌های دیگه آدمائی گفته بودن اینا با این کارشون باعث میشن که دانشجوهائی ارزشیابی‌شون رو بیشتر بدن و به زبون خودمونی دارن نرخ شکنی میکنن.

یادمه یه بار تو یه سلمونی منتظر بودم و داشتم نشریه‌ی صنف رو میخوندم - یه جائی در مورد نرخ داشت حرف میزد - یکی گفته بود از نظر ما هم گرونفروشی جرمه هم ارزونفروشی.

پنجشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۸

نگفتنی‌ها

آخرین پستی که فرستادم مال ۱۸ روز پیش بود. تو این مدت حرف داشتم. احساسم اینه که توی بلاگ آدم باید حرف و فکر روزش رو بنویسه، ولی چیزائی که داشتم نگفتنی بود. خسته نباشید.